اینجاست که باید گفت ای مازندران تو چنین خوب چرایی عکس ویسگون

غزل شمارهٔ ۵۰۹. من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی. عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی. دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم. باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی. ای که گفتی مرو اندر پی. غزل ۵۰۹ سعدی اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان که دل اهل نظر برد که سریست خدایی

چنین خوب چرایی؟ Supplies, Electronic products, Office supplies

غزل شمارهٔ ۲۸۵۷. چه جمال جان فزایی که میان جان مایی. تو به جان چه می‌نمایی تو چنین شکر چرایی. چو بدان تو راه یابی چو هزار مه بتابی. تو چه آتش و چه آبی تو چنین شکر چرایی. غم عشق تو پیاده شده قلعه. باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی. ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه. فرهنگ ایران ، چنین شرمی را نمیشناخت ، و گوهرانسان و خدا را ، از طبیعت، جدا نمیساخت . در فرهنگ ایران ، خدا، تبدیل به آب. حاصلی نیست در اینجا تو هم ای‌ گریه نیایی. دل ز نیرنگ تو خون شد، خرد آشفت و جنون شد. ای جهان شوخی رنگ تو، تو بیرنگ چرایی. دل بیدل نکند قطع تعلق ز خیالت. حیرت و آینه را نیست ز هم رنگ جدایی. غزل. غزل شمارهٔ ۵۰۸. مشتاق توام با همه جوری و جفایی. محبوب منی با همه جرمی و خطایی. من خود به چه ارزم که تمنای تو ورزم. در حضرت سلطان که برد نام گدایی. صاحب نظران لاف محبت نپسندند. وان گه سپر انداختن از.

اینجاست که باید گفت ای مازندران تو چنین خوب چرایی عکس ویسگون

متن کامل شعر تو چنین خوب چرایی از سعدی + معنی - مینویسم. معنی شعر که چنین خوب چرایی. من در ابتدا نمی‌دانستم که تو شخص بی‌مهر و وفایی هستی! پیمان دوستی نبستن. بهتر است از پیمان بستن و به آن. تو چنین خوب چرایی دلبر ماه من. با خیال تو دگر بی خیال همه ام. تو شدی شوق برای پر پرواز من. من یه شبگردم. شب به شب دور چشمان تو میگردم. من یه دیووانم. با تو عهد بستم پیش تو میمانم. من یه شبگردم من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی. عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی. دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم. باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی. روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا. در همه. باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟؟؟ reply پاسخگویی به این حاشیه flag گزارش حاشیهٔ نامناسب link رونوشت نشانی حاشیه

تو چنین خوب چرایی مهران مدیری YouTube

شمارهٔ ۲۰۵. ای روی زردفام تو بر گردن نزار. همچون بلندنی که بود بر بلندیی. آنگه که مادر تو ترا داشت در شکم. هر ساعتی ز رنج زمین را بکندیی. نه ماه رنجت از چه کشید او که بعد از آن. از کس همی فگند که از. باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی. شعر زیبا از سعدی درمورد عشق. خوشتر از دوران عشق ایام نیست بامداد عاشقان را شام نیست. ما همه چشمیم و تو نور ای صنم چشم بد از روی تو دور ای صنم. روی مپوشان که. باید اوّل به تو گُفتن که چُنین خوب چرایی (سعدی شیرازی) میرے دوستان مجھ کو ملامت کرتے ہیں کہ کیوں مَیں نے تم کو دِل دِیا۔۔۔ اُن کو اوّلاً تم سے کہنا (پُوچھنا) چاہیے کہ "تم اِتنے خُوب کیوں ہو؟"۔۔۔ شعر "من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی/باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی" از سعدی که بخشی از این شعر را محسن کرامتی در آلبوم ۱۸۶ تصنیف قدیمی به نام آهنگ بیات اصفهان۵ و در تصنیف نگارا که از آلبوم شهر بی صدا است.

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم‌ ‌ باید اول به تو گفتن که چنین

غزل ۵۰۹ من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان که دل اهل نظر برد که سریست خدایی پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی: عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی * دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم: باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی ** ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه